شناخت آدم ها زمان زیادی لازم داره و گاهی در مسیر این شناخت، به آدم ها وابسته میشیم اما چاره ای جز این نیست، نمیتونیم درهای دنیا رو به روی خودمون ببندیم که مبادا احساساتمون جریحه دار بشه.


فقط باید انقدر بزرگ بشیم که وقتی شناخت نسبی حاصل شد و فهمیدیم ادامه دادن این مسیر ممکن نیست، تسلیم دلتنگی هامون نشیم و پای تصمیم بالغانه خودمون بمونیم تا آینده خودمون و اون شخص رو نابود نکنیم. سخته اما تو زندگی مگه مسیر آسون هم وجود داره؟


برای هم مسیر شدن، علاقه لازم هست اما کافی نیست. اگه هدف مشترکی وجود نداشته باشه، پستی و بلندی های مسیر، میتونه این علاقه رو کمرنگ کنه یا حتی از بین ببره. اگه نتونیم رفتار، افکار و اعمال اون شخص رو بپذیریم و باهاش کنار بیاییم، علاقه فقط میتونه تا یه جایی از مسیر ما رو بکشونه که خیلی هم مسیر زیادی نیست و خیلی زود خسته میشیم، بعدش یا باید تحمل کنیم یا با یه وابستگی خیلی بیشتر از زمان آشنایی، جدا بشیم.


"فقط دلتنگ کسی بودن، به معنی این نیست که میخوای به زندگیت برگرده، دلتنگی بخشی از رفتنه."