فکر کنید اول صبح دارید میرید سرکار و راننده اسنپ/آژانس داره یه آهنگ غم انگیز گوش میده. چرا رفتی، من بدبخت شدم، باور نمیکنم، برگرد بیا، خلاصه آه و ناله و فغان!

من اصلا به راننده ها نمیگم که ضبظشون رو خاموش کنن یا آهنگ رو عوض کنن، اگر دوست نداشته باشم سعی میکنم با تماشای خیابون و درخت ها حواسم رو از آهنگ پرت کنم.

به گمونم راننده ها آهنگ در حال پخش رو بعد از یه مدت دیگه نمیشنون، چون اگر میشندین صبحشون رو با گوش کردن به ناله و فغان خواننده خراب نمیکردن!

 

بعد از مدتها سوار ماشینی شدم که راننده داشت اخبار صبحگاهی گوش میکرد. فهمیدم شنیدن ناله و فغان خواننده خیلی بهتر از گوش کردن به اخبار صبحگاهی هست. انقدری که اخبار اعصابمو به هم میریزه، هیچ آهنگی نمیتونه!

 

از همین تریبون از راننده هایی که به گوش و اعصاب مسافر احترام میزارن و ضبطشون رو روشن نمیکنن یا اگر روشن میکنن آهنگ ملایم با صدای کم میزارن، تشکر میکنم.

 

+ کرونا چهره همه چیز رو تغییر داده، حتی داخل ماشین ها. بعضی راننده آژانس/تاکسی ها نایلون هایی به عنوان جدا کننده بین خودشون و مسافرها زدن که به نظرم حرکت خوب و هوشمندانه ای بود. یکی از دلایلی که من خودم رو موظف کردم حتما ماسک بزنم، راننده آژانسی بود که اوایل شیوع کرونا بدون ماسک و حتی یک دستمال کاغذی چندتا عطسه جانانه کرد، حتی نکرد طبق توصیه ها، آرنج مبارک رو بالا بیاره و جلو دهانش بگیره :|

 

+ هوا داره گرم میشه و تحمل ماسک برای منِ گرمایی غیرممکن، چه کنیم؟