چند وقتی هست که دارم روزهای عمرم رو میشمارم و میدونم که اشتباهه. میدونم که هیچ پایانی برای مشکلات تو این دنیا نیست و فقط بالا و پایین داره، میدونم که وظیفه من فقط تلاش هست و تلاش اما ذهنم درگیره و دائما مسائل رو بالا و پایین میکنم، حرف هایی که باید بزنم و راه حل ها رو هزار باره مرور میکنم. نه اینکه نشسته باشم یک گوشه و فکر و خیال کنم. فکر میکنم، راه حل ها رو میسنجم، مشورت میگیرم، راه حل ها رو امتحان میکنم اما میرسه به بن بست.

 

از اینکه دارم زمانم رو هدر میدم و دائما منتظر نتیجه هستم، بیزارم میکنه. میدونم که عمری این اشتباه رو مرتکب شدم و همیشه پشیمان بودم. دارم تمرین میکنم تو این شرایط کارهایی که میدونم درسته رو انجام بدم.

 

 

+ این متن کامنتی بود برای یک دوست که شاید این تلنگر به درد شما هم بخوره:

خیلی وقتها به خودم میگم

چه به گذشته فکر کنی و چه فکر نکنی، گذشته برنمیگرده و مهمتر از اون، هیچ آسیبی هم نمیتونه بهت بزنه.

چه از لحظه حال لذت ببری و چه نبری، این لحظه سپری میشه.

چه به آینده فکر کنی و چه فکر نکنی، قراره برسه.

 

زندگی اینجوری آسون تر میشه :)