داشتم به چی فکر میکردم؟

 

یادم نمیومد. رشته های افکارمو گرفتم و دنبال کردم تا رسیدم به این فکر که بهترین روش زندگی چیه؟

 

همینطور داشتم افکارم رو زیر و رو میکردم، یهو این فکر اومد تو ذهنم که من تا حالا زندگی نکردم، همیشه منتظر مرحله بعد بودم، منتظر اتفاق بعدی، روزهای بعدی، ساعت های بعدی ... منتظر بودم یه روش درست پیدا کنم و بعد مسیر رو با تمام قدرت ادامه بدم!

 

اما

 

این روزها به این فکر میکنم اصلا مگه روش درستی برای زندگی وجود داره؟

چه معیار و ملاکی برای سنجش درستی یه سبک زندگی وجود داره؟

چه کاری تو زندگیم انجام بدم میشه گفت من خوب و درست زندگی کردم؟

 

نکته: منظورم کارهای خاص مثل قتل و دزدی و ... نیست، منظورم کارهای معمولیه که زندگی اکثریت آدم ها رو میسازه.

 

کی میتونه ثابت کنه بهترین روش اینه که من درس بخونم، ازدواج کنم، بچه دار بشم، بچه هامو بزرگ کنم، به بچه هام کمک کنم تا درس بخونن و ازدواج کنن و ... (کسانی که این مسیر رو رفتن، چه چیز مثبتی به دنیا اضافه کردن که بقیه اضافه نکردن؟)

کی میتونه ثابت کنه اگه من ازدواج رو از این چرخه حذف کنم یعنی مسیر زندگیم اشتباهه؟ یا اگه بچه دار نشم یعنی مسیر رو کامل نکردم؟

 

آیا تا به حال به این فکر کردیم اگه همه تفاوت ها رو حذف کنیم، زندگیمون شبیه حیوانات میشه؟ همه شبیه هم؟ همه رفتارها بر اساس یه الگوی ثابت.

 

اگه کسی ریسک نکنه، اگه کسی یه مسیر جدید رو امتحان نکنه، اگه هممون عین هم زندگی کنیم.

دنیا چه شکلی میشه؟

 

اگه کسی رو دیدیم که مثل ما فکر نمیکنه، لزوما اون نیست که داره اشتباه میکنه. شاید ما داریم اشتباه می‌کنیم.

 

و شاید شیوه زندگی هممون درسته و اصلا کسی اشتباه نمیکنه.